«پوپولیسم» چیست؟ ؛ «پوپولیست» کیست؟

« گیرم که خلق را به فریبت (به طریقی) فریفتی                                    با دست انتقام طبیعت (الهی) چه می کنی؟ »

از رسته ی پر بسامدترین واژگان در ادبیات «سیاسی – اجتماعی» سال ها و روزهای واپسینه، واژه پوپولیسم «Populism» از واژه فرانسوی Pepule است که بن در واژه لاتینی Populus داشته ؛ معنی و پنداره «مردم باوری» را افاده می کند و آن دنباله روی و پی گیری هر آنچه راست که همگان آنرا بپسندند. از این رو بایسته دیده شد که در پهنه ی پدیده و چگونگی برآمدن و گسترش پوپولیسم از سویه های گوناگون یک واکاوی کوتاهی داشته باشیم.

پنداره پوپولیسم که برای نخستین بار از یک جنبش همبودی (اجتماعی) روشنفکران تندرو «روسیه» – نامیده شده به «ناردونیک» (یاران و باورمندان مردم) – پدیدار و از پشتیبانی برزگران خرده پای این کشور برخوردار گشته است ، بستگی تنگاتنگی با زادگاه و خاستگاه خود – یعنی دیکتاتوری آمریکای لاتین – دارد. به سانی که در آن سامان، سرکردگان سیاسی توانش گرا برای اینکه همیاری توده ها را در چرخه کوتاهی همراه خود داشته باشد با پشت گرمی و پشتوانه توده ها در برابر کمترین بخش نخبه گرا از خود ایستادگی نشان دادند. پوپولیسم برای گروهی از مردم ؛ پرمعنا، برای گروهی بی معنا اما برای نخبگان، جستاری است گیرا و
پدیده ای است زیانبار، ناخوشایند و هراس انگیز. کاوش برای یافتن چارچوبی رسا و درخور برای پنداره پوپولیسم، خشت بر دریا زدن و آب در غربال بیختن است که – «هرکسی از ظن خود شد یار من !» چرا که نمونه ها، شیوه و روش های این پدیده از بیخ و بن با هم ناسانی دارند تا جایی که استادان و نویسندگان
دانش های سیاسی در پیدایی بنیادین پوپولیسم و دربرگیرنده تمام آرایه ها و گوناگونی آن (از آن گونه – تهیدستی اقتصادی و فرهنگی) به این دستاورد روشن رسیده اند که نمی توان برای پوپولیسم یک پنداره روشن و یک شناسه فراگیر آرایه داد. برای نمونه، نگرش «هربرت شیلر» آمریکایی (نامی آشنا در زمینه ی اقتصاد سیاسی) و از دیدگاه لیبرالیسم (زیاده آزادی) با نگرش مردم انقلابی ما ناهمگونی «ماهوی» دارد. پوپولیسم یک سازگان (نظام) اندیشه ای است که هم با آوای بلند و سینه ی ستبر؛ بر بی سوادی و نابخردی توده ها پای می فشارد و هم بر «پای» نگاره هربرت شیلر آمریکایی گام بر می دارد ؛ بدین گونه که همبود (جامعه) از لایه های ناآگاه و ناتوان برپا شده اند. به گونه ای که می توان گفت پوپولیسم، رویاروی خردگرایی، خردمندی و نخبه گرایی است چنانکه از واژه Populus بر می آید. پوپولیسم ؛ گونه ای توده فریبی، توده باوری و توده گرایی در راستای دلخوش نگه داشتن همگان همبود (جامعه) برای برهه ی زمانی کوتاه و بدون بازه زمانی است .به بیان دیگر، گاه که فرد و یا گروهی ویژه به نگاهداشتن توده ها در یک فراسوی تنگ و اندک زمانی، مکانی و فلسفی دست می یازد تا آنچه را که خود در اندیشه دارد پیاده کند بدون اینکه نگاهی به آینده داشته و به فرنود (استدلال) نخبگان گوشه چشمی داشته باشد.

بدین گونه، واژه پوپولیست همان توده گرا، مردم باور و عوام فریب است. پوپولیست ها را می توان نیروهایی دانست که با امپراتوری رسانه ای دروغین و توانمند خود دست به واژگونه ارایه دادن راستینه ها می یازد و گاهی وقت ها برخی رفتارهای پوپولیستی که از سوی مجریان یک کشور انجام می شود و در چارچوب
کنش های عوام فریبانه به شمار می آید. گروه های همرزم کوشش می کنند تا با آوازه گری و پیام رسانی (تبلیغ) گسترده و سوء استفاده های رسانه ای به این گونه کنش ها در راستای زشت روی نشان دادن چهره های پیشکاران و کارگزاران دامن بزنند. از بن دندان نمی توان به گونه بی چون و چرا نمایان کرد که این گونه دست یازیدن ها و رفتارها نیکوست یا نکوهیده اگر رفتارهای پوپولیستی بدون چون و چرا نمایشی و رویه ای باشد بدون تردید کنشی نکوهیده است اما اگر مایه گرفته از سرشت یک سازگان و مردمی بودن رژیم (دولت) باشد امری پسندیده است.

گاه که یک سامانه و یا یک توده فراسوی روانی همبود را زیر مهمیز ویژه سازی (انحصار) خود درآورد آن چنان گزافه گویی می کند مسایل را بیرون از برازندگی ارایه می دهند که می توانند توده ها را جادو کرده و توان فرنود (استدلال) آنان را به کناره برانند که سرانجام برای دنیای پیچیده امروز یک روند فکری و سیاسی بسیار هراس انگیزی است که می تواند مردم یک کشور را هر چند در چرخه کوتاه زمان خرسند نگاه دارد اما چون نیک بنگری آینده کشور را به ویرانی کشانده و دستآویزی می شود تا از پیش بینی های نابخردانه بازه گرفته و وارد فراسویی شوند که به ناچار برگشت ناپذیر و پل را پشت سر خود ویران کنند.

این اقتدارگرایان برای اینکه بتوانند پشتیبانی کوته زمان توده را به همراه داشته باشند به پوپولیسم روی
می آورند. اینان به زبان توده های مردم سخن می گویند و آنرا در برابر نخبگان برانگیخته می کنند. فرد پوپولیست نگرش توده پسند را بر نگرش کارشناسانه و گرایشی و ویژگی برتر می داند. از نمونه گزاره های پوپولیستی که در گفتگوهای مردمی و بیانی در شستشوی مغزی به کار می رود این است که « . . . بی گمان این همه انسان (یک) چیزی می فهمند که دارند این کار را انجام می دهند – مگر می شود که این همه انسان لغزش داشته باشند ؟! » (چرا که نه ؟!) و به بیان «ترجیع بند» نسیم شمال ( گر روغن و نان خواهی هم کاسه ملّت شو !   خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ! ) و به راستی چه بدآموزی نا به هنجاری ؟

پوپولیسم ، گاه در شکوه پادشاهی نمایان می شود تا عوام از داشتن چنین ساتراپ (حاکم) پرشکوه و توانگری سهش (احساس) ابرخویشی (غرور) نمایند و هر از گاهی از دست و دلبازی پیشوا و فرمانروای خود خشنود شده شوربختی و فلک زدگی خویش را از یاد ببرد.

نشانه های ( مؤلفه ) پوپولیسم :

۱ – فراخوان پشتیبانی توده ها با آویزش به نویدهای فراگیر و دوپهلو و سربسته و هماره با شعارهای آرمانی و ضدامپریالیستی . ۲ – پیش برد آرمان های سیاسی ناوابسته به حزب های موجود و فراخوانی توده مردم به انجام فشار سرراست بر حکومت. ۳ – بزرگداشت و به پاکی ستودن توده ها به باور اینکه آرمان های سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و سوای از احزاب و یا سازمان های سیاسی پیش برود و ستیزه بنیادین با همبود مدنی

«باز تولیدی» پوپولیسم :

دو روند آشکارا ناسازگار و ضدهم، فزونساز پوپولیسم هستند. یکی روندهایی که به باور مردم پسند (عوامانه) کسب درآمدهای کلان می کنند. دیگری نخبگانی که آماده نیستند از برج عاج خود فرود آمده و برای بیننده و شنونده ناکارآزموده خود سخن بگویند. چه این نخبگان و کارآزمودگان بالانشین بر این باورند که همگان توان ربایش گفتارشان را ندارند که ( فهم سخن گر نکند مستمع – قوت طبع از متکلّم مجوی )

این کسان ولو در گفتگوهای روزمره خود آن قدر از زبان خبرگی سخن به میان می آورند که پیوند پیوستگی شان با بخش بزرگی از پیکره همبود گسسته می شود. این گروه از نخبگان برج عاج نشین نیر خواسته و یا ناخواسته آب به آسیاب پوپولیست سوداگر می ریزند و این در حالی است که رسالت روشنگر این است که با توده های مردم گپ و گفتی بی ریا داشته و با زبان و بیانی که برای آنان قابل درک باشد سخن گویند اما نه سخنانی از جنس مولانا و حافظ خلوت نشین « آنچه می گویم به قدر فهم توست – مردم اندر حسرت فهم درست » و «سر تسلیم من و خشت در میکده ها – مدعی گر نکند فهم سخن، گو سرو خشت !» ( سرت را بر خشت گور بزن ).

این نخبگان باید سخت گوش به زنگ باشند که خود گرفتار عوام زدگی و عوام فریبی نشوند چرا که بر ملا کردن عوام فریبان کار آسانی نیست و به تمرین و ورزیدگی نیاز دارد. چه عوام فریبان فرصت طلب (اپورتونیست) با طرح شعارهای عامه پسند و زدن برچسب یک بهتان بزرگ؛ رشته ها را پنبه می کنند و همین عوام بودند که در صدر اسلام در جنگ صفین قرآن ها را بر سر نیزه کردند و با داوری ساده اندیشی چون ابوموسی اشعری و نیرنگ باز و فریبایی چون عمروعاص ، «ابرمرد» سپهر را سال ها خانه نشین کردند.

ناسانی دماگوژیسم و پوپولیسم :

این دو پنداره در یک پهنه ناسانی ماهوی دارند. یک سیاستمدار پوپولیست به آنچه که می گوید به راستی باور دارد و در کوشش است تا خواسته اش را به فرجام برساند. اما سخن اینجاست که شعارهای پوپولیستی به لحاظ کلی گویی که دارد جنبه ی مانوری داشته، شدنی نیستند اما یک دماگوگ عوام فریب هیچ گونه باوری به آنچه که می گوید ندارد و با دانش به اینکه عملکردش نادرست است آن را بر نمی تابد و آشکارا با وارونه جلوه دادن حقایق و استفاده از دروغ های پی در پی در تلاش برای لاپوشانی حقیقت است.

ویژگی هایی چند از پوپولیست :

۱ – پوپولیست، «دُن کیشوت» وار با کاروان پیشرفت نبرد می کند و «رابین هود» وار توزیع دارایی و یغما
می نماید و از همه برجسته تر اینکه یک پوپولیست هیچ گاه خودش را عوام فریب نمی داند. ۲ – به جای ریشه یابی و سبب یابی پیچیدگی های همبود با مردم ناخرسند همراه می شود و سهش ها و نفرت آنان را بر ضد لایه ها و افراد توانا و نقش پرداز و سازنده اغوا می کند. ۳ – پوپولیست پذیرفتاری در برابر ارزش های بنیادین مانند منش (اخلاق)، راستی و درستی ، آزادی، برابری و داد همبودی ندارد و با گستره ی پهناوری از آرای سیاسی کنار می آید. ۴ – برنامه هایش بیش از اندازه عامیانه و مورد تمایل گروه های ناجور است. از
فن آوری بیزار است و واپسگرا که دریغ گذشته را دارد . به این معنا که در صدد برگرداندن ارزش های کهنه به دنیای امروزین است. ۵ – پیش از انکه میهن خود را باور داشته باشد به همبود کوچک خود باور دارد و تأثیر پذیر ویژگی های گرداگرد خود می باشد. ۶ – هوادارانش روز به روز بر بی خردی و ناسنجیدگی بودن نویدهایش پی می برند و از وی دوری می گزینند. ۷ – پوپولیست یک سر، و هزار سودا داشته و بیشتر تندرو و دست راستی است و تولدش در زمان پر هیاهوی نیروهای همسو وناهمسو است. ۸ – ستایشگر مردم است و برای او چندی و شمارگان مهم است و نه چونی.

                                                                                                    حسین جواهری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *