هلیم ؛ هلیم حاجیه معصومه (بندرریگ)
الف – حلول ماه محرّم : اطلاق کلمه ی «محرّم» و انتخاب اولین ماه سال هجری قمری به این دلیل است که ترک جنگ و مخاصمه از سوی اعراب پیش از اسلام در ماه های حرام، از همین ماه شروع شده است. این ماه در مکتب تشیّع یادآور نهضت و قیام بزرگ حسینی و حماسه ی جاودان «نینوا» (کربلا) ست ؛ ماهی که یادآور رشادت ها و دلاوری های یاران باوفای ابا عبدالله الحسین (ع) ، فداکاری های حضرت زینب (سلام الله علیها)، حضرت سجّاد (ع) و همه ی اسرای کاروان امام حسین؛ نطق آتشین حضرت زینب و خطابه ی غرّای امام زین العابدین (علیه السّلام) است. با حلول ماه محرّم، سرزمین ها، شهرها و روستاها از سکون ، سکوت و رکود بیرون می آیند و جانی دوباره می گیرند. شور حسینی که به پا می گیرد ، انگشت حیرت به دهان برده می شود که براستی این چه سودایی است که پس از قرن ها این گونه تازه است و محرّم در فرهنگ اسلامی یک تاریخ زنده، یک انقلاب خونین، یک خصومت آشکار و یک مجموعه ی گرانبها از حماسه آفرینی های بی همتاست و در یک کلام؛ «محرّم ماه خداست»
ب – «هلیم» است یا «حلیم» : هرچه که باشد، گاز کمیاب و کم اثر شیمیایی «Helium» (هلیوم) نیست؛ بلکه غذای مطبوع پر طرفدار صبح های سرد زمستانی است که از گندم پوست کنده و گوشت له شده تهیه؛ روغن و ادویه ای مانند دارچین بر آن می ریزند. برخی از مناطق مانند جنوب با شکر می خورند و برخی نیز مانند آذربایجان با نمک! مهم تهیه درست این مطبوخ مطبوع است که با سلایق مختلف، تهیه و تزئین می شود و با قید احتیاط، خواص بسیاری بر آن مترتّب است. نکته دیگری که محل بیان دارد این است که تفاوت نگارش این غذا تغییر «ماهوی» در آن نمی دهد ؛ بلکه مانند نگارش اطاق (اتاق)، باطری (باتری) است. چه بهتر که درست تر این اسامی، رایج و نگاشته شود. در فرهنگ های مختلف فارسی ؛ «هلیم» به هر چیز چسبنده ای گفته می شود. در لغت نامه دهخدا و فرهنگ فارسی معین، هر دو وجه «حلیم» و هلیم دیده شده است. شاید نگارش «حلیم» (بردبار) و صفت مشبّهه «حلم» بدان جهت رایج و متداول شده است که در قدیم، نه از دیگ های مرغوب و مناسب کنونی اثری بوده و نه از دستگاه های صاف کننده مدرن امروزی خبری ؛ بلکه «هلیم پزها» مجبور بوده اند تا، به شرحی که خواهد آمد با امکانات کم و به خرج دادن صبر و بردباری و تلاش طولانی به پختن و آماده کردن «هلیم» با کیفیت خوب و مرغوب بپردازند و شاید به همین خاطر به دلیل اینکه در راستای آماده شدن «هلیم» صبر زیاد و زمان فراوان صرف می شد ، واژه «حلیم» از بن «حلم» (بردباری) گرفته شده و به مرور زمان «حلیم» به جای درست آن «هلیم» در اذهان مردم جای گرفته باشد و کسانی نیز از (هول ، هلیم در دیگ افتاده و برخی نیز هم از شوربای قم بازمانده و هم از هلیم کاشان !) که براستی «چو ذوق هلیمش به مدرس نشاند ؛ کتابی بجز نان و حلوا نخواند» و یا «شوربا چند خوری؟ دست به گندمبا زن، که هلیم است برای دل و جان افکار» ( با = آش)
برخی نیز بر این باورند که «حلیم» در اصل «لحیم» (پرگوشت) بوده و از «لحم» (گوشت) گرفته شده است که بعداً در اثر کثرت استعمال زیاد با جابجایی حروف به «حلیم» تبدیل شده است مانند تاکسی که برخی از قدیمی ها «تاسکی!» می گفتند. و حتی گفته شده که چون اعراب به این غذای ایرانی علاقه زیاد داشته اند هلیم را به صورت مستعرب «حلیم» تبدیل کرده اند. پایان کلام اینکه به هر روی بیشتر مردم طرفدار همان نگارش «حلیم» هستند، حال آنکه عده کمتری نیز طرفدار «هلیم»
اینها مقدمات و آمادگی های ذهنی بود برای مراسم تهه هلیم تاسوعا و عاشورای حسینی و شیوه تقسیم و مصرف آن در بین شهروندان بندر ریگی در روزهای تاسوعا و عاشورا و احیاناً بیست و هشتم ماه صفرالمظفر. هدف ما از نگارش این قسمت تعلیم هنر تهیه هلیم نیست که صلاحیتش را نداریم ؛ بلکه منظور بیان یک مطلب «سنتی– مذهبی» است.
پ – تهیه هلیم ندری در بندر ریگ قدیم : ( به روایت اسماعیل افشاری گرانقدرمان)
با نقل به مضمون ، تهیه هلیم در بندر ریگ قدیم صرفاً به مناسبت ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای حسینی و وفات رسول اکرم انجام می گرفته و تا حدّی که به یاد داریم این مطبوخ جزو غذاهای متداول و متعارف عامّه ی مردم قدیم بندر ریگ نبوده و صنف حلیمی، آشی و رواسی (کله پزی) و جز اینها وجود خارجی نداشته است. اما در تهیه تخصصی هلیم نذری روند کار چنین بوده که ابتدا زن ها ، گندم را تمیز کرده روی کیسه های کنفی (گونی) معروف به «خط سرخی» گسترده و نم آبی هم بر روی گندم ها می پاشیدند تا اینکه پوستش کمی نرم شود . شبی که می خواسته اند گندم ها را در «جوغن» (Jovan) بکوبند چاووشی (چوشی) می کردند ؛ شربتی نیز از باب تبرک می خوراندند و با حضور همسایگان و به گویش محلی، چند نفر آدم دایر و آباد با ریختن گندم ها در «جوغن» دونفری و با دسته ی جوغن به طور متناوب می کوبیدند که صدای یا حسین و «هن» ، «هن» آنها جلب توجه می کرده (اما نه اینکه «مزد» هن ؛ جلنگ باشد بلکه اجرشان با امام حسین !) وقتی که حتی المقدور پوسته ی گندم ها جدا می شد آنرا «الک» (آرد بیز = آربیز) می کردند سپس زن ها به وسیله «تویزه» عمل «وروشندن» (حالتی از بوجاری) را انجام می دادند تا با جدا شدن پوسته ها؛ گندم آماده طبخ شود.
شب (هلیم پزون) مردم با شنیدن آوای فرحبخش چاووشی، جهت کسب فیض و همیاری های لازم از جمله کمک به هم زدن، حضور به هم می رسانیدند. آنگاه آب ، گندم و آبگوشت را (که قبلاً مهیا ساخته بودد) در پاتیل (نوعاً دیگ بزرگ) مسین روی آتش چاله های سنتی با سوخت هیزمی (هیمه = خیمه) بار می گذاشتند و به طور مداوم به هم می زدند. و هر کس حاجتی داشت هنگام هم زدن از خداوند و واسطه قرار دادن امام علیه السلام نیّت می کرد و حاجت روایی خود را بیان می نمود. گفتنی است که این اقدامات، مهارت و حوصله خاص خود را طلب می کرد و کار هرکسی نبود. وقتی هلیم آماده می شد داخل کاسه های چینی می ریختند و با افزودن روغن حیوانی (معروف به روغن ترکی) و ادویه دارچین بر آنها داخل سینی و یا مجمعه های بزرگ و به رسم رایج بر سر ،«زنان» گذاشته، به منازل ساکنان «خشم» (محل) می بردند و بدین ترتیب هلیم نذری را توزیع می کردند و پاسخی در خور (نذرتان قبول، اجرتان با امام حسین و یا مروای هر ساله تون باشه) در یافت می کردند. نکته بسیار ظریف و باریک تر از موی، متضمّن آموزه ی اخلاقی و دینی اینکه اگر خانواده ای خودشان هلیم نذری داشتند به حرمت امام حسین و به پاس زحمات دست اندر کاران تهیه هلیم امام حسین دست رد بر سینه آورنده هلیم نمی زدند و متقابلاً عمل به مثل نیز می کردند. فراموش نکنیم که رد احسان عمل شایسته ای نیست.
ث – هلیم حاجیه معصومه : بیان تهیه هلیم نذری در مقیاس کلان برای ایام تاسوعا و عاشورا و وفات رسول اکرم و در سراچه دل و در سرای صوری حاجیه معصومه به دلایل زیر انجام می گرفته:
۱-نامبرده و فرزندان محترم شان از منظر قویاً «حسینی» شهره بوده و همیشه هر چه در توان داشته اند قطعاً برای اجرای شعائر و مراسم مذهبی دریغ روا نمی داشته ؛ بلکه جزو جدایی ناپذیر حیات آنان بوده است.
۲- فضای منزل مرحوم حاج نجف نجفی بسیار وسیع و مکانی آرام و مناسب (دنج) بوده است.
۳- وجهه ی این تبار «مذهبی – فرهنگی» اقتضای آن را داشته که عامه ی مردم در سنین مختلف، همکاری و مساعدت صمیمانه را به موقع اجرا می گذاشته اند البته عجالتاً درخانه ی «طاق» نیز تهیه هلیم صورت می گرفته است که شادی روح همه دست اندرکاران را از خدای رحمن آرزومندیم و در فرصتی دیگر لدی الاقتضاء قلمی خواهد شد.
۴- شخص حاجیه معصومه و مرحوم حاج نجفی صرفاً نظارت عالیه را بر روند اجرای عمل داشته، خویشان متدین و مخلص ایشان در رده های مختلف، همکاری لازم را برای تهیه هلیم اعمال می داشته اند. تهیه هلیم از آغاز تا فرجام با خودیاری مردم انجام می گرفت.
روز عاشورا هلیم به طور اعّم در مجمعه ها به ماتم مسمّی به کربلایی حسن (فرزند مرحوم کربلایی خلف) و پدر و پدرجد به ترتیب کربلایی محمد و حسن صابری برده می شد و به تناسب، به عنوان تبرک و نه صرفاً برای سدّ جوع و یا خدای ناکرده حرص و ولع صرف می گردید که به قول معروف «نه؛ شکم توشه و نه چشم؛ تماشا! » بلکه «حلوا نیز یک انگشت !» البته کسانی هم ظروف خود را در منزل مرحوم نجفی به نوبت قرار
می داده و به فراخور ظرف خود هلیم دریافت می کرده اند . یعنی از این بابت مسابقه ی زیاده خواهی در میان نبوده است . و چه زیبا !
ج – یک نکته اخلاقی مذهبی : در پایان ؛ خاطره ای از مرحوم شیخ عبدالوهاب جواهری نقل می کنیم که نتیجه اخلاقی آن در خور توجه است. ایشان به عنوان خاتم مجلس یک روز عاشورا در حسینیه مرحوم صابری که بعد از ظهر آن قصد جلای از محل را داشته بیش از حد متعارف و معمول و بلکه حساب شده، پس از پایان مطالب مربوط به روز عاشورا مبادرت به دعا می کند و این در حالی بوده که هلیم کذایی نیز وارد مجلس شده و فردی نیز آفتابه لگن به دست آماده ی شستن دست مرحوم خانعلی خان حیات داودی بوده است. اما جناب خان به حرمت مجلس امام حسین مبادرت به شست و شوی دست و مآلاً خوردن هلیم نمی کند که این خود در بر گیرنده نکته ای از نکات آداب معاشرت و اخلاق دینی است که شوربختانه به تدریج این فرهنگ عالی و متعالی در حال فروپاشی و قولی است که جملگی برآنند.
نوشتار بالا انگیزه ای بود برای توسل به سیدالشهدا و شادی روان همه درگذشتگان که زندگی قصّه ای بود و دگر هیچ نبود !
قیصری – جواهری