(مروری گذرا بر شکل گیری مدارس نوین ایران)
در نشستی صمیمانه با استاد جواهری و «گپ» و «گفتی» که با ایشان داشتیم ، مقرّر شد تا به اختصار ، چگونگی تأسیس مدارس نوین ایران به تصویر کشیده شود. در این زمینه، همّت والای مردانی چون امیرکبیر، میرزا حسن رشدیه، امیر شوکت الملک، احمد خان دریابیگی، غضنفر السلطنه و دیگران به شرحی آتی، سبب شد تا چراغ فروزان فرهنگ و معارف در سپهر میهن، نورافشانی کند. ما در این جستار، اقدامات مبلغین مذهبی (میسیونرها) آمریکایی و اروپایی را در زمینه ی تأسیس مدارس ویژه در برخی شهرها مانند اصفهان و رضائیه، مورد بررسی قرار نداده ایم.
الف – نیم نگاهی به گذشته های کهن : تشکیلات آموزش و پرورش در ایران از دوران باستان تاکنون دگرگونی های فراوانی به خود دیده است و ما، در این مورد زیر عنوان «مروری بر تاریخ فرهنگ ایران» نگارشی در هفته نامه نصیر بوشهر داشته ایم. امّا اضافه می کنیم که در دوره ی هخامنشیان ، آموزش بیشتر جنبه مذهبی و حکومتی داشته است که در آن والدین هر طفل مسئولیت داشته اند تا فرزند خود را بر اساس آموزه ها و موازین آیین زرتشت تربیت کنند. در زمان امپراطوری ساسانیان ، گسترش علوم دنیای متمدّن آن زمان (چون یونان و هند) با تأسیس یکی از قدیمی ترین دانشگاه های جهان یعنی دانشگاه «گندی شاپور» منجر می شود که در آن علوم تجربی و پزشکی و ادبیات آموزش داده می شود و از بیمارستان آن دانشگاه به منظور درمان و آموزش پزشکی استفاده می شده است. این دانشگاه تا قرن سوم هجری نیز دایر بوده است.
ب – تأسیس مدرسه عالی دارالفنون (اولین مدرسه ایرانی به سبک و سیاق نوین امروزی) : نام مدرسه دارالفنون ، مترادف و یادآور نام «ابر مصلح» سرزمین ایران در دوران قاجار یعنی میرزا تقی خان امیرکبیر است. رادمردی که انگیزه اش در تأسیس و ایجاد این مدرسه عالی، مبارزه با جهالت عامّه بوده است. رونمایی اولیه از مدرسه در روز اول ماه صفر المظفّر سنه ۱۲۶۸ ه . ق اما بازدید عملی ناصرالدین شاه همراه با آقا خان نوری (صدر اعظم جایگزین میرزا تقی خان) همراه با گروهی از دانشمندان و معلمین ایرانی و اروپایی در روز پنجم همین ماه صفر بوده اما شروع به کار رسمی مدرسه در روز یکشنبه پنجم ربیع الاوّل سال ۱۲۶۸ ه.ق. مطابق با دسامبر ۱۸۵۱ میلادی بوده است. شوربختانه افتتاح مدرسه در روز یکشنبه ششم دی ماه ۱۲۳۰ ه.ش. ظاهراً سیزده روز پیش از قتل شرمآگین امیرکبیر در حمام فین کاشان بوده است.
(روزگار است آنکه گه عزت دهد، گه خوار دارد؛ چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد – قائم مقام فراهانی)
احداث مدرسه مزبور در گوشه ای از محل «ارگ» به هدف پذیرش اولیه سی نفر (و سپس تبدیل به شصت نفر و به روایتی بیشتر) محصل از تبارهای اشرافی و متنفذ در دستور کار بوده و ناصرالدین شاه بر این امر تأکید می ورزیده که از ورود فرزندان رعایای قبله ی عالم به مدرسه جلوگیری شود. هفت استاد ممتاز اتریشی برای تدریس دروس اختصاصی رشته های : پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، پزشکی، جراحی، علوم مهندسی و کانی شناسی (معدن) و یک نفر هم داروساز برای تعلیم دروس فیزیک، داروسازی و کیمیای فرنگی (شیمی) استخدام و درس عمومی زبان فرانسه (سپس روسی و انگلیسی) در این دانشگاه حالت اجباری داشته است. (تا دیر زمانی در نوشته های ایرانی، همه دانشگاه های خارجی را دارالفنون می گفته اند.)
پ – تأسیس مدارس رشدیه (از ایروان تا تبریز و تهران) : اشاره می شود که در استانبول دولت عثمانی، نام مدارس ابتدایی را «رشدی» و یا «رشدیه» می گفته اند. در پی تأسیس مدرسه رشدیه در ایروان توسط میرزا حسن (روحانی زاده تبریزی) معروف به «رشدیه»، ناصرالدین شاه برگشته از سفر فرنگ، میرزا حسن را در ایروان تشویق می کند تا او به ایران بیاید و نظیر مدرسه ایروان را در تبریز دایر کند. رشدیه نیز از خواسته شاه قجری حسن استقبال می کند. (ماجرای کامل این پیشنهاد شاه «مذبذب» و چالش های به شدت اسفبار رشدیه را در یک جستار جداگاه به تصویر خواهیم کشید. امید است توفیق استعانت الهی رفیق مان شود! ) . میرزاحسن که چند سالی در بیروت، استانبول و ایروان مشغول مطالعه و پژوهش در امور آموزش بوده به این حقیقت مسلم پی می برد که عامل عقب ماندگی یک جامعه از کاروان دانش و بینش، همانا جهل و بی سوادی است. چرا که اگر افراد، دانش نیاموزند و به درستی تربیت نشوند به سوی خرافات روی خواهند آورد. او بر این باور بوده است که مساجد در، درازای تاریخ اسلامی، مرکز آموزش بوده از این رو، وی در ماه شوال ۱۳۰۵ ه.ق. نخستین مدرسه به سبک جدید را (بعد از دارالفنون) در مسجد مصباح الملک محله «ششکلان» تبریز به همراه تعدادی معلم کارآموزی دیده تشکیل داده و خود که در زمینه علوم اسلامی تبحّر کافی داشته قسمتی از تدریس شرعیات را شخصاً به عهده می گیرد و هر پانزده روز یک بار با والدین شاگردان تشکیل جلسه داده و در کنار سخنرانی های خود درباره ی اهمیّت آموختن دانش در اسلام، جسته و گریخته از عدالت اجتماعی و ضرورت ایجاد عدالتخانه در کشور و نیز فرازهایی از فرمان تاریخی امام علی (ع) به مالک اشتر را برای مدعوّین خود می خوانده است. استقبال مردم تبریز از سخنان رشدیه (پدر آموزش نوین ایران) در خور توجّه آنها بوده و به تدریج از ضرورت تشکیل عدالتخانه سخن می گفته اند. اما این روند، نه تنها به مکتب داران که بازار کسب و کار خود را از رونق افتاده می دیدد، گران می آید بلکه پرچمداران اندیشه های خرافی، رمّالان، غارتگران اموال مردم و حامیان جهل و بی خبری که از هر گونه دگراندیشی فکری نیز در هراس بودند با زدن برچسب ناچسب بابی گری به میرزاحسن و چوب لای چرخ منویات او گذاشتن، وی را ناگزیر به گریختن به مشهد می کنند.
امّا او بعد از شش ماه به تبریز مراجعت و دومین مدرسه را در نقطه دیگری در بازار تبریز دایر می کند. این بار نیز اجامر و اوباش تحریک شده، مدرسه را غارت می کنند و او نیز متقابلاً برای دومین بار به مشهد می گریزد. میرزاحسن گرانسنگ نستوه به قول خودش بیدی نبوده که از این بادها بلرزد. او در جنگ و گریز خود در مجموع در هفت نقطه مختلف تبریز مدرسه دایر می کند که هر بار با یورش ارتجاع ، منتهی به نهب و غارت مدرسه، ایراد ضرب و جرح به او و شاگردانش و حتی انفجار بمب های دست ساز می شود. رشدیه در مشهد نیز آرام نمی گیرد و هر بار که مدرسه ای دایر می کند با هجمه کهنه پرستان مواجه و مدرسه را به یغما می برند.
ت – مدرسه شوکتیه (شوکتی) بیرجند: یکی از بناهای تاریخی بیرجند در استان خراسان جنوبی ساختمان حسینیه شوکتیه است که از محل موقوفات شوکت الملک اول (امیر قاینات و سلطان طلای سرخ یا زعفران) در سال ۱۲۶۹ ه.ش. توسط شوکت الملک دوم احداث و هم ایشان بوده که با پیروی از اقدامات امیرکبیر و آگاهی از تأثیرات مثبت ایجاد دارالفنون، این حسینیه را در حدود سال ۱۲۸۶ ه.ش. به مدرسه نوین امروزی تبدیل می کند. و از طرف بانیان مدرسه به منظور تشویق افراد به تحصیل، برای محصلین بی بضاعت و خانواده آنها کمک های نقدی و جنسی در نظر گرفته می شد. گفتنی است که آیت اله آقا شیخ هادی هادوی که از علمای طراز اول وقت بوده با روانه ساختن یگانه فرزند پسر خود به مدرسه در اذهان مردم اثر مثبت عمیقی برجای گذاشته و مدرسه بیش از پیش رونق می گیرد. شما می توانید در مقام مقایسه بین استقبال از مدرسه شوکتیه و عدم استقبال از مدرسه رشدیه برآیید و اینکه حرکت مثبت یک روحانی تا چه حد بر روی رفتار مردم اثر گذار است. از جمله فارغ التحصیلان این مدرسه علامه سید محمدخان فرزان بیرجندی است که از سال های ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۴ به مدت پنج سال در رأس فرهنگ و معارف بوشهر و بنادر جنوب بوده و در گسترش فرهنگ و معارف بوشهر نقش بایسته ای داشته است. یادش گرامی ! ( رجوع به «فرزانه ای در رأس اداره معارف بوشهر و بنادر جنوب» نوشته عبدالحمید قیصری در هفته نامه شماره ۶۷۳ نصیر بوشهر به تاریخ یکشنبه ۱۸/۱۱/۱۳۹۴)
از طرفی ذکر این نکته پژوهشی اجتناب ناپذیر است که پژوهشگران؛ مدرسه نوین شوکتیه بیرجند را پس از مدرسه دارالفنون و کمی پس از مدرسه رشدیه تبریز، سومین مدرسه از نوع مدارس جدید ایران تلقی می کنند که این ابراز کمی جای «قلت» و «ان قلت» داشته نوعی مصادره به مطلوب است. زیرا پی گذاری مدرسه سعادت با ضرس قاطع ، سال ۱۲۷۸ خورشیدی بوده است. این بخت شامل این مدرسه شود. مگر اینکه بنا را احداث حسینیه شوکتیه بدانیم که آنگاه حرف دیگر یاست. بدون شک این برداشت درست و یا نادرست از نظر ماهوی اهمیّت ندارد.
ث – مدرسه سعادت مظفری بوشهر (مادر مدارس جنوب): چنانکه اشاره رفت این مدرسه در سال ۱۲۷۸ شمسی به همت احمدخان دریابیگی حکمران وقت بوشهر و بنادر خلیج فازس و به مدیریت و نظامت برادران سعادت (شیخ محمدحسین و شیخ عبدالکریم) به سبک نوین آموزشی ایجاد شده است.
در ابتدای شروع به کار به دلیل عدم آگاهی توده ها از معارف جدید از یک سو و مخالفت گروهی دیگر که مدارس جدید در سطح مملکت را خانه شیاطین و کانون فساد و فرنگی می شمرده اند، برادران سعادت با چالش مواجه می شوند. برای نمونه یک تفنگچی به تحریک مخالفین به قصد حذف فیزیکی مدیر و ناظم مدرسه سعادت، شب هنگاه وارد محل سکونت آنان می شود. اما می بیند که آنان به نماز ایستاده اند که بلافاصله از اقدام خود پشیمان می شود.
ج – اقمار مدرسه سعادت : به مرور زمان اداره فرهنگ و معارف بوشهر اقدام با تأسیس مدارس ابتدایی در نقاط مختلف استان می کند که البته تأسیس این مدارس به دلایل بالا با اشکالاتی مواجه بوده است. امّا نه در حدی بوده که مانع ادامه کار مدرسه شود. از جمله این مدارس می توان به موارد زیر اشاره کرد. (گفتنی است که در گذشته مدارس را با ذکر «نمره» معرفی می کردند. مثلاً مراد از مدرسه نمره (۵) در جنوب، دبستان منوچهری بندر ریگ و یا نمره (۱) مدرسه فردوسی بوشهر بوده است.)
۱- دبستان منوچهری بندر ریگ به سال ۱۳۰۵ به مدیریت توانمند آقا سید احمد سعادت
۲- دبستان دو کلاسه فرخی برازجان به سال ۱۳۰۵ به مدیریت حسن اقلیدس. توضیح اینکه مرحوم غضنفرالسلطنه برازجانی با دعوت شیخ مهدی کازرونی ، اولین مدرسه را به شکل معلم سرخانه ایجاد می کند.
۳- دبستان هدایت دیلم به سال ۱۳۱۰ به مدیریت محمود کشاورزی
۴- دبستان دانش گناوه به سال ۱۳۱۱ به مدیریت میرزا عبدالکریم سعادت
۵- دبستان سعدی سعدآباد به سال ۱۳۱۲ به مدیریت سعادت
۶- دبستان ساسان خشت و کمارج به مدیریت میرزا عبدالکریم سعادت
۷- دبستان پیشوا در دهه ۱۳۲۰ به مدیریت میرزاعلی اکبر حقیقت
۸- تأسیس مدارس ادب خورموج، نوشیروان اهرم، عنصری کنگان، داریوش «دیّر» و جز اینها زینت بخش این گزارش است.
در پایان:اگرچه در مورد خدمات فرهنگی خانواده سعادت (از جمله سید محمود سعادت، سید ابوالقاسم سعادت ، سید احمد سعادت و میرزا عبدالکریم سعادت) سخن گفته ایم اما در مورد حضرت آیت اله سعادت، جای سروده مرحوم امامی در رثای ایشان را خالی دیدم که :
آه که خاموش شد چراغ هدایت
رفت زکف گوهری که از ره احسان
معدن جود و کمال و دانش و تقوا
هر که بر او عرضه کرد مشکل خود را
در بر شخص ضعیف خاک رهی بود
خلق به ماتم نشسته زار و پریشان
هست امیدم به لطف زاید وصفش
رخت به بست از جهان ؛ همای سعادت
کرد خدایش عطا ز لطف و کرامت
حافظ صدها حدیث بود و روایت
کرد روا حاجتش ز راه عنایت
در بر نابخردان چو کوه ؛ صلابت
اشک نماید ز سوز قلب شکایت
روز قیامت کند ز بنده شفاعت