«سیاستگزاران دوره ی قاجاریه»
نجف قلی خان صمصام السلطنه بختیاری-بخش نخست
الف- زادروز، زادگاه و پیشینه تباری:
نجف قلی خان، پسر دوم حسین قلی خان ایلخانی و از سران ایل بختیاری و نوه پسری جعفر قلی خان دورکی زراسوند است. مادرش؛ حاجیه بی بی مهرافروز، دختر شفیع خان و نوه حبیب الله خان از بزرگان و نیای خوانین بختیاری و جایگر در چهراز بوده است. نجف قلی خان در سال ۱۲۲۹خورشیدی در «چغاخور» چهار محال و بختیاری زاده می شود. به سختی سخن می گفته یعنی زبانش اندکی گرفتگی داشته در بالاترین جایگاه دولتی به لهجه و گویش لری سخن می گفته است. اگر در زادروزش یگانگی دیدگاه نیست امّا روز و سال درگذشتش یعنی ۲۷/۴/۱۳۰۹ خورشیدی و جای خاکسپاریش یگانگی دیدگاه وجود دارد. نجف قلی خان، خواندن و نوشتن را در همان کودکی در ایل فرا می گیرد و پس از آن بر پایه پرورش ایلی، اسب سواری و تیراندازی (سبق ورمایه) را به نیکی می آموزد؛ به گونه ای که یکی از ورزیده ترین کسان ایل در زد و خوردهای چریکی (پارتیزانی) به شمار می رفته و تا زمانی که پدرش زنده بوده، پدر را یاری می کرده است. او در سال ۱۲۸۱ خورشیدی از سوی مظفرالدین شاه، پاژنام «صمصام السلطنه» (شمشیر بران شهریاری) و جایگاه ایلخانی (رئیس ایلی و خان تیره) دریافت
می کند. نجف قلی خان کمابیش سی ساله بوده که پدرش به دستور ظل السلطان (پسر ناصرالدین شاه) فرمانروای اصفهان با قهوه قجر کشته می شود. دو تا از برادران نجف قلی خان (اسفندیار و علی قلی خان) به زندان می افتند و بسیاری از دارایی های آنها به دستور ظل السلطان در اصفهان تاوانگیر(مصادره) شده و دستشان از اداره ایل، کوتاه و بسیاری از دارایی های آنها از سوی عموهایشان (امام قلی خان و رضا قلی خان) چنگ اندازه شده و آنها بسان آوارگان از جایی به جایی کوچ می کردند و عموها نیز زمام امور بختیاری ها را به دست گرفتند. در این زمان برای پیش گیری از هرگونه آشفتگی در بختیاری؛ دربار به ظل السلطان رهنمود داد که تفنگ های مارتین (مارتینی) را که ایل بختیاری در دست دارند گردآوری و همه را خلع سلاح نمایند. ظل السلطان در پاسخ می نویسد که : «اینها به حمدالله چندان قابل ذکر نیستند که مورد خیالی باشند دو نفر از آنها محبوسند، یک نفر دیگر نیز با مادرش در اصفهان مانند سایر
عوام الناس راه می رود. دو نفر دیگر که در بیرون هستند باید قرقی(پرنده شکاری و بسیار چالاک) به دست گرفته، عصرها در کنار چاه ها گنجشک بگیرند و هیچ محل اعتنا نیستند که شخص را به خیال وادارند.»
ب- بست نشینی:
نجف قلی خان به ناچار همراه دو برادر دیگر خود (یوسف خان و امیر قلی خان) رهسپار تهران شده و در آرامگاه حضرت عبدالعظیم حسنی پناهنده شدند. در این راستا، ناصرالدین شاه؛ نصیر الدوله شیرازی و وجیهه الله میرزا سپه سالار را گماردک (مأموریت) داد تا آن سه برادر را به تهران فراخوانده و با آنان گفتگو کنند. در این زمان ظل السلطان نیز در تهران بودش داشت. با بودش نمایندگان شاه و ظل السلطان گفت و گوهایی انجام گرفت. نجف قلی خان پس از چهار ماه ماندگاری در تهران رهسپار محل گردید. علی قلی پس از یک سال از زندان آزاد و روانه تهران شد و در خانه علی اصغر خان امین السلطان (اتابک اعظم) صدراعظم که وابستگ دوستانه ای با پدرش داشت ماندگار و، زیر همیاری و پشتیبانی او قرار گرفت. امین السلطان در سال ۱۳۰۶ هـ.ق به وزیر اعظمی و در سال ۱۳۱۰ رسماً به صدر اعظمی گماشته شد. به توان رسیدن امین السلطان دستاویزی شد تا فرزندان حسین قلی خان از جایگاه بهتری برخوردار شوند.
علی قلی خان(سردار اسعد)در سال ۱۳۰۸ هـ.ق به ریاست سواران بختیاری باشنده در تهران برگزیده شد امّا اسفندیار خان همچنان در زندان گرفتار بود. در زمانی که امام قلی خان ایلخانی و رضا قلی خان ایل بیگی(درجه کمتر از ایلخانی)بختیاری بودند به برادرزاده های خود بسیار سخت می گرفتند. گاس این سخت گیری خواسته ی ظل السلطان و با آرمان جلوگیری از یکپارچگی فرزندان جعفر قلی خان و گرفتن تاوان خون حسین قلی خان از ظل السلطان بود. گسترش دلگیری و ناسازگاری با عموها تا جایی پیش رفت که به جنگی خونین فرجامید و نزدیک به ۷۰ کس کشته و زخمی شدند. اگرچه سردار اسعد کوشید تا برادران، عموها و عموزاده ها را با هم آشتی دهد. امّا این روند تا زمانی دنباله پیدا کرد و سرانجام با میانجی گری امین السلطان دلگیری ها را زدود و بنابر این شد که امام قلی خان، ایلخانی، اسفندیار خان ایل بیگی و رضا قلی خان فرمانروای چهار محال شوند. در سال ۱۳۱۳ هـ.ق دوباره فرمانروایی بختیاری به ظل السلطان سپرده شد. و فرزندان حسین قلی خان از اداره امور ایلی بازداشته شد. و عمو زادگان در برابر ظل السلطان ایستادگی و در جایگاه دژ «شهی» با سپاه ۱۰۰۰ نفری ظل السلطان به زد و خورد پرداخت. در این نبرد که شماری کشته و زخمی شده بودند، اسب علی قلی خان (سردار اسعد) گلوله خورد و ظل السلطان شکست خورد. اگرچه صمصام الدوله پیروز پهنه جنگ بود امّا برای اینکه به دام نیرنگ و ترفند ظل السلطان نیفتد با ۱۰۰۰ خانوار بختیاری به لرستان رفت و دو سال در آنجا ماندگار شد چرا که تبار نیاکانیش به کسی به نام حیدرخان از تیره «پاپی» لرستان باز می گردید. سرانجام با همیاری فرزندان حاج ایلخانی به بختیاری برگشته و با سازگاری با یکدیگر توانستند زمینه های برکناری ظل السلطان را فراهم سازند. در سال ۱۸۹۲ م. رضا قلی خان فرمانروای چهارمحال نزدیک بیست مغازه و حجره را به دستاویز نپرداختن مالیات، توانگیر کرده و از دارندگان آنها «خلع ید» می نماید. دادخواهان از ظل السلطان و آقا نجفی یاری می خواهند. آقا نجفی نیز تلگرافی به امین السلطان مخابره و درخواست رسیدگی می نماید. با به سستی گراییدن رضا قلی خان، کم کم فرزندان حسین قلی خان و امام قلی خان از زمینه پیش آمده بهره جسته و به هم نزدیک شدند و بر سر آن شدند تا آرام آرام دست رضا قلی خان و پسرش ضرغام السلطنه را از اداره امور ایلی، املاک چهارمحال و شرکت نفت کوتاه سازند. یکی از
باره های دوگانگی بر سر روستای «میز دج» بود که رضا قلی خان تلاش در به دست آوری آن داشت. با پا در میانی ظل السلطان به فرنام داور، بنا شد که آنچه خوانین از بهره و دانگ های میز دج خریداری کردند از آن خودشان باشد و مانده نیز بین ایلخانی و فرمانروایی چهارمحال بخش گردد. اندکی پس، با پشتیبانی امین السلطان صدر اعظم محمدحسین خان سپهدار-پسر بزرگ امام قلی خان- پیشنهاد کرد که پسران ایلخانی و حاج ایلخانی بدون ایل بیگی به گونه میانوند (مشترک) فرمانروایی بختیاری و چهارمحال را به گردن بگیرند وابسته به اینکه سرآمدترین کس خانواده ایلخانی و کس دوم در جایگاه ایل بیگی انجام خویشکاری (وظیفه) نمایند و دانگ (سهم) های «میز دج» بجز دانگ شخصی، از آن همه خوانین باشد. نجف قلی خان پس از درگذشت اسفندیار خان(سردار اسعد نخست) برای زمانی ایل بیگی و پس از درگذشت محمدحسین خان سپهدار در سال ۱۳۲۱ هـ.ق به سمت ایلخانی بختیاری گماشته گردید؛ امّا در سال ۱۳۲۳ از جایگاه ایلخانی بختیاری کنار نهاده شد.
پ- فراخوانی صمصام السلطنه به تهران:
دولت، پس از برکناری صمصام السلطنه در جایگاه ایلخانی از وی می خواهد تا به تهران برود ولی او از دستور سرپیچی می کند و در بختیاری می ماند. دولت وی را هراساند که چنانچه از آمدن به تهران، سر، باز زند یگانه پسرش (مرتضی قلی خان) را که در تهران است به سختی گوشمال خواهد داد. با این همه، صمصام السلطنه از رفتن به تهران خودداری کرد و به تفنگچی های خود دستور داد تا پیک سفارت انگلیس را مورد یورش و تازش قرار دهند. او آشوب گران را انگیزش کرد تا به گستره های نفتی دستبرد بزنند که با نمارش(اشاره) او همه جاده های بختیاری ناآرام (نا امن) گردید. در سال ۱۳۲۳ هـ.ق، سردار اسعد برای زمان کوتاهی از سوی مظفرالدین شاه به ایلخانی بختیاری گمارده شد امّا این گماردگی مایه رنجش صمصام السلطنه که بزرگتر از سردار اسعد بود گردید، چراکه بر پایه آیین های ایلی و پیمان خانوادگی جایگاه ایلخانی باید به کس سرآمد (ارشد) تر خانواده واگذار شود امّا سردار اسعد از این آیین سرپیچی کرد؛ به همین انگیزه بسیار زود از این جایگاه کناره گیری کرد نجف قلی با دریافت فرنام«صمصام السلطنه» از سوی مظفرالدین شاه به ایلخانی بختیاری گمارده شد. در چرخه ای که فرمانروایی بختیاری با وی بود ناسازی ها میان دو خانواده ایلخانی و حاج ایلخانی بسیار بالا گرفت به
گونه ای که برادرش سردار ظفر که با وی ناسازی دیرینه ای داشت و تا پایان زندگی نیز این دلگیری پا برجا ماند با یک پیرنگ حساب شده با لطفعلی خان امیر مفخم و دربار سازش و ساخت و پاخت کرده، صمصام السلطنه را از جایگاه ایلخانی بختیاری پایین می کشند. سردار ظفر درباره برکناری صمصام از جایگاه ایلخانی نوشته است که: «صمصام السلطنه که ایلخانی بختیاری بود بنای ناسازگاری را با سردار محتشم و سردار بهادر گذرانده بود. من نیز از صمصام السلطنه دلتنگ و ناخرسند بودم از این رو از شاه و امیر بهادر برکناری او را خواهان شدم و با دردسر و رنجه بسیار، فرمان برکناری او را گرفتم.»
نجف قلی خان چهره دوست داشتنی بختیاری ها که بی گمان جایگاه ایلخانی بختیاری را بر پست وزارت برتر می دانست از برکناری خود بسیار خشمگین گردید و به امید فرا رسیدن زمان درخوری بود تا درگاه خود تکانه ای بر دودمان دولتیان وارد سازد. این رخدادها همزمان بود با چرخه ی تک سالاری کوچ(استبداد صغیر) چرخه فرمانروایی تک سالاری محمدعلی شاه قاجار از ۱۳۲۵-۱۳۲۶ هـ.ق و اوج گرفتن ستیزه های مشروطه خواهی و آزادی خواهی مردم ایران که یکی از کانون های پیکار و آزادی خواه ایران شهر اصفهان بود که پیشتر مزه بیداد و ستمگری گسترده ظل السلطان را چشیده و هنوز سر سپردگان شاهزاده برکنار شده در اصفهان به مردم، ستم می نمودند. فرمانروای اصفهان، میرزا محمد خان غفاری کاشانی،پاژنامیده به اقبال الدوله کاشی و دستیار وی«معدل الملک شیرازی» نیز راه ستمگری را در پیش گرفته و شهروندان اصفهان را سخت در تنگنا گذاشته بودند. مردم اصفهان در راستای پیکار خود انجمن پویایی به نام «انجمن ولایتی» پدید آورده بودند. و پیشتر نمایندگانی را به بختیاری فرستاده که پس از رایزنی ها و گفتگوهای گسترده، سرانجام بنابر، این می شود که بختیاری ها با هماهنگی با این انجمن اصفهان به شهر اصفهان تازش برند. روز سر رسید(موعد) ضرغام السلطنه با نیروهای خود در روز هشتم ذی الحجّه ۱۳۲۶ هـ.ق به اصفهان می تازد و پس از یک نبرد دلیرانه روز دهم ذی الحجّه همه اصفهان به چنگ ضرغام السلطنه می افتد.
«سیاستگزاران دوره ی قاجاریه»
نجف قلی خان صمصام السلطنه بختیاری-بخش دوم
ت- صمصام السلطنه و ریزش اصفهان:
هنگامی که محمدعلی شاه قاجار با هواداران مشروطّیت به ستیزه و دشمنی برخاست، مشروطه خواهان اصفهان بر آن شدند تا از ایل بختیاری یاری جویند. در این زمان به فرمان محمدعلی شاه، صمصام السلطنه از فرمانروایی بختیاری برکنار شد و سردار ظفر به جای وی گمارده شد. مشروطه خواهان نامه ای به صمصام نوشته و از او یاری خواستند. صمصام نیز از خوانین بختیاری فراخوانی کرد و در «شلمزار»
نشست هایی برگزار و سرانجام برآن شدند تا برابر دولت، جنبش و خیزش کنند. صمصام السلطنه به همه کدخدایان و ریش سفیدان تیره ها دستور داد که هر اندازه شدنی است سواره و پیاده فراهم کنند. از سویی پیوسته بین او و حاجی آقا نورالله اصفهانی همنویسی(مکاتبه) وجود داشته و صمصام، پی در پی، چگونگی ها را گزارش می داده تا که در گاهِ در خور به اصفهان رو آورده و شهر را از دست اقبال الدوله کاشی فرمانروای دست نشانده محمدعلی شاهی به در آورند سرانجام روز سر رسید(موعود) ضرغام (بهادر) السلطنه روز هشتم ذیحجه ۱۳۲۶ هـ.ق بختیاری ها به اصفهان تاخته و پس از یک نبرد دلیرانه، روز دهم، اصفهان به چنگ ضرغام السلطنه در می آید. دو روز پس از گشایش اصفهان، صمصام السلطنه با شماری سواره و پیاده نظام وارد شهر می شوند. با ورود صمصام السلطنه به اصفهان، ضرغام السلطنه، همه چاره داری ها(اختیارات) و ساماندهی (تمشیت ها) های امور شهر را به صمصام که از وی بزرگتر بوده واگذار می سازد. حاج آقا نورالله و انجمن کوشای ولایتی اصفهان نیز با تلگراف های انبوهی به شهروندان بوشهر، فارس، اراک، قزوین، تبریز ووو….. رویداد گشایش اصفهان را مخابره و آنان را برای رویارویی با تک سالاری مزدوران و کارگزاران (dictator ship) انگیزش و فروزش(دلگرم) می نماید. صمصام السلطنه انجمن مشروطه را برپا ساخته و اقبال الدوله فرمانروای خودکامه اصفهان نیز با پوشش زنانه به کنسولگری انگلیس پناهنده و خانواده ظل السلطان نیز به پناه (protectorate) کنسولگری انگلیس در می آیند. حاج آقا نورالله و انجمن اصفهان نیز حقوق و جیره چهل روز کارکنان را در توانای (اختیار) ضرغام السلطنه می گذارد. گفتنی است تا زمانی مظفرالدین شاه زنده بوده، پیوستگ
صمصام السلطنه با دربار نیکو بوده است. امّا پس از روی کار آمدن محمدعلی شاه این پیوستگ اندکی رو، به تیرگی می گذارد و پس از بمباران چرخه نخست نشستگاه (مجلس) شورای ملّی با انگیزش و برانگیختن سردار بهادر و سردار محتشم، جناب صمصام السلطنه به چفته(اتهام) جانبداری مشروطه از سمت ایلخانی برکنار و سردار ظفر(برادر صمصام السلطنه) به جای او گمارده می شود و این برخورد، انگیزه کین و بیزاری صمصام السلطنه از محمدعلی شاه و نزدیکی بیشتر صمصام السلطنه به
مشروطه خواهان شده فرجام آن به خواست مردم اصفهان، گرفتن این شهر می گردد.
چند روزی پس از گشایش اصفهان به دستان توانای بختیاری ها، محمدعلی شاه از راه امیر مفخم و سردار ظفر، فشار زیادی به بختیاری ها آورده و کسانی را راهی اصفهان نموده تا صمصام و ضرغام را وادار کنند تا به بختیاری برگردد و محمدعلی شاه نیز پاژنام صمصام السلطنه را از او پس می گیرد و عبدالحسین فرمانفرما را به فرنام فرمانروای اصفهان گماشته و به وی دستور می دهد تا رهسپار اصفهان شود. فرمانروای اصفهان و نیروهای زیر فرمانش به اصفهان نرسیده بازگشت می نمایند.
ث- گشایش تهران:
خوانین بختیاری از آغاز، برنامه و پیرنگی برای گشایش تهران را نداشته اند. ولی چند انگیزه نگرششان را دگرگون و خود را آماده گشایش تهران می سازند و آن نیز در برگیرنده: ۱- تلگراف های علمای نجف اشرف و جنبش خواهان دیگر. ۲- جانبداری و درخواست های مردم اصفهان. ۳- پا در میانی سردار اسعد بختیاری بوده است.
آزادیخواهان تهران دست یازیدن فرستادگان محمدعلی شاه؛ و، زیر فشار گذاردن صمصام و ضرغام برای برگشتن به بختیاری آگاه شد، مجد الاسلام کرمانی را به سوی اصفهان گسیل داشته تا کنش های فرستادگان شاه را بی سو(خنثی) کند. محمدعلی شاه از جنبش بختیاری ها و دیگر مردم ایران هراسان شده و دوباره فرمان انتخابات و برپایی نشست(مجلس) شورای ملّی را برونداد می کند. امّا مردم که باوری به درست اندیشی و نیک کرداری و نویدهای او نداشته، سخنانش را نپذیرفتند. بختیاری ها از یک سو و سپهدار تنکابنی از سوی دیگر برای گرفتن تهران روانه این شهر می شوند. محمدعلی شاه؛ سردار مفخم، سردار جنگ و سردار ظفر را گمارده جلوگیری بختیاری ها کرده ولی این دو کس به محمدعلی که از یک سو برای باز داشتن جنبش بختیاری به سوی تهران، راه اصفهان در پیش گیرند و از سوی دیگر خوانین نیز از راه دیگر رهسپار تهران شوند.
نمایندگان روس و انگلیس در بین راه با سردار اسعد و صمصام السلطنه گفتگو می کنند که اگر خوانین به بختیاری برگردند آنها نیز پایندانی(تضمین) می دهند که محمدعلی شاه؛ مشروطه را بر گرداند. امّا خوانین گفتند درباریان تباه، راهبندان کار خواهند شد. نمایندگان هر دو دولت بی دستاورد برگشتند. پس از این دیدار، سردار اسعد و صمصام السلطنه تلگرافی به میانجی وزیر مختار اتریش به همه سفیران کشورهای بیگانه مخابره کردند که نگرش بختیاری گرفتن حقوق راستین ملت ایران است که با آرامش و هماهنگی وارد تهران خواهند شد. روز نخست ماه رجب ۱۳۲۷هـ.ق همزمان با بر آمدن آفتاب، سپاه بختیاری از دروازه یوسف آباد تهران پدیدار و بدون برخورد و ایستادگی از خیابان شاه آباد وارد بهارستان گردید. سپس برخوردهایی بین رزمندگان نیروهای دولتی روی داد امّا فرجام اینکه، محمدعلی شاه ناگزیر شد به سفارت روسیه پناهنده گردد. پس از گشایش تهران و از اورنگ پادشاهی افتادن محمدعلی شاه، نشستگاه عالی در دوم رجب المرجب سال ۱۳۲۷هـ.ق که محمدولی خان تنکابنی گمارده برپایی کابینه می گردد صمصام السلطنه در آن کابینه به وزیری جنگ گزینش می شود امّا زمانی پس، دهانزد(شایع) بازگشت شاه بر کنار شده (مخلوع) بر سر زبان ها می افتد و این مورد در کنار گسترش آشوب و نا امنی در کشور بایسته های دشواری به بار می آورد. بدبینی به سپهدار تنکابنی درباره ناتوانی های وی در رویارویی با شاه کنار گذاشته شده و هوادارانش نیز زبان به زبان می گشت تا جایی که گفته اند سپهدار به محمدعلی شاه گرونده شده و به همراه محتشم السلطنه وزیر خارجه با خودکامگان پیوستگ (ارتباط) برپا خاسته تا جایی که سردار اسعد بختیاری برادر صمصام السلطنه، بیت زیر را تلگرافی از اروپا برای او مخابره می کنند.
«پس از پیری و، دادِ مردی که داد/چگونه دهد نام خود را به باد؟»
گفته شده است که سپهدار پس از خواندن این بیت، شرمنده و از کرده خود پشیمان می شود!
ج- پیامدهای انجمن ولایتی در تاریخ:
اصفهانی ها در راستای کارزار خود انجمنی پویا به نام «انجمن ولایتی» پدید آورده بودند که منش های بزرگ همچون حاج آقا نورالله نجفی فرنشین(رییس) انجمن، حاج آقا سدهی، حاج میرزا محمدعلی کرباسی، حاج آقا جمال، حاج میرزا ابوالحسن بروجردی، میرزا احمد دولت آبادی محمد جو باره ای، سیّد حسن مدرس، حاج میرزا علی اکبر خان سرتیپ، دکتر حافظ الصّحه و افراد نام آشنای دیگری آن را اداره می کردند.
یکی از نوآوری های این انجمن- به ویژه حاج آقا نورالله برپایی بسیج ملّی بود. این انجمن با رهنمود کاتوزیان نجف و رهبری روحانیت اصفهان با گماشتگان و مزدوران فرمانروایی می رزمید با افزایش بیداد و دراز دستی کارگزاران فرمانروایی، همبودهای انجمن بر سر آن شدند تا با خوانین بختیاری وارد رایزنی و آنان را بر انگیخته، به چنگ آوری اصفهان نمایند. دکتر مسیح الله خان دانشور علوی، به همراه برادران خود دکتر عیسی خان و دکتر نورالله خان که با خوانین بختیاری پیشینه آشنایی و دوستی داشت به سامان بختیاری گسیل شدند. تا زمینه انبازی سران بختیاری را در جنبش آزادی خواهی ملت ایران فراهم سازند و نشست های ۲۵۰ نفری از بزرگان و سران بختیاری در «شلمزار» و «دزک» برگزار و دکتر مسیح الله برای آنان ایراد سخنرانی می کند و سپس به رایزنی می نشینند. نگرانی برجسته بزرگان و کلانتران بختیاری ناسانی بین صمصام السلطنه و عمو زاده اش ابراهیم خان ضرغام السلطنه بوده است که در این راستا دکتر مسیح الله و همراهانش دست به دامن «سیّد نور احمد نوربخش» رهبر فرقه ی درویشان چهارمحال که با ابراهیم خان پیوستگ مرید و مرادی و دوستانه ای داشته می شوند. تا او با بهره گیری از رهیافتش، ابراهیم خان و برادرانش را به همبستگی و نبرد با تک سالاری و خودکامگی انگیزش کند. سیّد احمد، دکتر مسیح الله و برادرانش چهار شبانه روز کوشیدند تا توانستند انگیزه های دوستی عموزاده ها را فراهم ساخته با پیرامونیان خود گرد هم آیند و پس از سال ها آزردگی و دلگیری با یکدیگر آشتی کنند و، با بستن پیمان، آماده تازش و یورش به اصفهان شدند و صمصام و ضرغام به گردآوری نیرو پردازند در این میان نمی توان تلاش«بی بی صاحب جان» همسر صمصام السلطنه که همشیره ضرغام بوده را نادیده گرفت. سرانجام، حاج آقا نورالله و صمصام السلطنه در قریه «چهار برجی» اصفهان با هم دیدار و طی قرآن مهر کردن پیمان نامه یورش به اصفهان انجام می گیرد.
چ ـ نخستین چرخه نخست وزیری صمصام السلطنه:
سپهدار؛ محمدعلی خان تنکابنی در بازسازی که در جمادی الاول ۱۳۲۹ در کابینه خود انجام داد
صمصام السلطنه را در جایگاه وزارت جنگ برگمارد. او نزدیک به سه ماه در این جایگاه بود تا اینکه در پی اعلام حکومت نظامی در تهران به فرماندار نظامی تهران گمارده می شود. پخش خبر همکاری پنهانی بین سپهدار و محمدعلی شاه انگیزه برکناری سپهدار از نخست وزیری را بسیار نیازین به دید می رسید. در این راستا نجف قلی خان صمصام السلطنه که از پشتیبانی نیروی نظامی بختیاری برخوردار بود بایسته ترین کس برای جایگاه نخست وزیری به شمار می رفت. ناصر الملک نائب السلطنه با هماهنگی انگلیس ها و نمایانی گرایش نشستگاه، صمصام را به جایگاه نخست وزیری برگزید و او کابینه خود را در تاریخ ۲۶ تیر ماه ۱۲۹۰ به گزارش زیر به نشستگاه شناساند:
- صمصام السلطنه، نخست وزیر و وزیر جنگ.
- میرزا حسن خان مشیر الدوله وزیر عدلیه (دادگستری)
- میرزا حسن خان وثوق الدوله وزیر خارجه
- میرزا احمد خان قوام السلطنه، وزیر داخله (کشور)
- میرزا ابراهیم خان حکیمی (حکیم الملک) وزیر مالیه (دارایی)
- میرزا محمدعلی خان علاء السلطنه وزیر علوم
- میرزا حسین خان دبیر الملک، وزیر پست و تلگراف.
این کابینه در بازه ی نزدیک به ۱۸ ماه چهار بار در تاریخ های ۹ مرداد ۱۲۹۰ و ۱۹ آذر ماه ۱۲۹۰ و ۱۵ خرداد ماه ۱۲۹۱ بازسازی شد.
دنباله دارد…
«سیاستگزاران دوره ی قاجاریه»
نجف قلی خان صمصام السلطنه بختیاری-بخش سوم
دنباله نخستین چرخه نخست وزیری…
نخست وزیر شدن صمصام الدوله، بار دیگر مشروطه خواهان را که با نومیدی روزگار می گذراندند امیدوار کرد و گرمی و جوش و خروشی در مردم پدیدار گشت و دسته دسته چون روزگار پدیداری مشروطّیت به برپایی همایش و گردآوری ابزارهای جنگی پرداختند. دو حزب دموکرات و اعتدالیون نیز که بیمامد (خطر) محمدعلی میرزا را در می یافتند به هم نزدیک و برای رانش نیرنگ شاه بر کنار گذاشته شده همآهنگ شدند. و در همین راستا کسان درخوری به کابینه صمصام راه یافته و کابینه از پشتیبانی بایا و نیازین برخوردار گردید هرچند که صمصام السلطنه در آغاز برنامه ای برای کابینه خود نداشت که به نشستگاه بنمایاند ولی سرانجام توانست برنامه ای در برگیرنده ده ماده درباره قانون گزینش ها(انتخابات)، بازنگری در قوانین پایه ای (اساسی) تنبیه ناتوان سازان دولت و رسانه های گوناگون، بازنگری در قوانین انجمن های استانی و شهرستانی (ایالتی و ولایتی)، برپایی ژاندارمری، زدایش و ستردن و ترازمندی
اداره های بی نیاز، بازسازی وزارت دادگستری و چگونگی هماهنگ سازی پیوستگ های دیپلماسی با کشورهای دیگر، فراهم و به مجلس پیش کش می کند که این برنامه در ۹ رمضان ۱۳۲۹ با بیشینه آرا برنهاده شد(به تصویب رسید). در راستای برپایی آرامش و بی هراسی در اندیشه دستگیری هواداران محمدعلی شاه برآمد. و تنی چند از سر جنبانان از زمره مجد الدوله(داماد ناصرالدین شاه)و امین الدوله و ظهیر الاسلام (دامادهای مظفرالدین شاه) را بازداشت و زندانی نمود و در راستای ربایش یاری و انگیزش مردم در برابر محمدعلی شاه، پاداش هایی به مبلغ یکصد هزار تومان برای دستگیری و یا کشتن شاه و بیست و پنج هزار تومان برای برادرانش گزینش نمود و نشستگاه دوم شورای ملّی نیز آنرا گزینش کرد و دولت نیز نیروهایی آمیخته از بختیاری ها و رزمندگان ارمنی فراهم و، زیر فرماندهی جعفرقلی خان سردار بهادر بختیاری (فرزند بزرگتر سردار اسعد و برادرزاده صمصام السلطنه) و یپرم خان ارمنی گذاشت که توانستند در درگیری خونینی که در نزدیکی های ورامین روی داد، نیروهای محمدعلی شاه را شکست داده و گریزان سازند. ارشد الدوله نیز دستگیر و جان ستانده شد و سالار الدوله نیز به سامان باختر کشور پس نشست و محمدعلی شاه نیز پس از پناه بردن به روس ها از ایران بیرون رفت. آشفتگی هایی نیز از سوی نایب حسین کاشی در کاشان و در شیراز بین قشقایی ها و ایلات هوادار قوام السلطنه انجام شد که دولت صمصام توانست با پیروزی و جایگاهی که پس از بیرون کردن محمدعلی شاه به دست آورد آنها را به سادگی سرکوب کند. نخست وزیر ناگزیر شد کمتر از یک ماه کابینه خود را از آغاز کار خود، کابینه را بازسای نماید و آن نیز برکنار نمودن کسانی بود که به محمدعلی شاه گرایش داشتند- به ویژه دبیر الملک وزیر پست و تلگراف بود که به جای او معاضد السلطنه را پیشنهاد کرد. پس از بازسازی کابینه، دولت با دشواری هشدار نوشتنی (oltimatom) دوم روس ها بود که در آن، برکناری مورگان شوستر آمریکایی را خواسته بودند روبرو گردید. اندیشه کارگماری رایزنان آمریکایی کشور در کابینه مستوفی الممالک در میان گذاشته و مورگان شوستر در دولت دوم سپهدار تنکابنی وارد ایران شده بود. و در زمان نخست وزیری صمصام السلطنه گام هایی چون دریافت مالیات های دیر کرده و کاهش
هزینه های دولت را آغاز کرده بود که با ناسازگاری های زیادی از زمره وثوق الدوله(وزیر خارجه)، حکیم الملک (وزیر دارایی)، ناصر الملک(نایب السلطنه) و حتی فرانسوی ها، بلژیکی ها، آلمانی ها، روس ها و انگلیس ها رو در رو گردیده بود. شوستر برای دریافت مالیات های داده نشده شعاع السلطنه و سالار الدوله (برادران محمدعلی شاه) دستور به چنگ آوری دارایی های این دو را می دهد امّا با واخواست سفارت روسیه به این دستاویز که همه دارایی های این دو برادر در گرو بانک استقراضی روس می باشد شده و دولت را مورد بازخواست قرار می دهد. وزیر مختار روسیه همراه با رو در رویی در وزارت خارجه به گونه شفاهی خواستار بیرون راندن ژاندارم های خزانه از پارک شعاع السلطنه و
پوزش خواهی رسمی از سفارت روسیه شد. خواسته سفارت در هیئت دولت در میان گذاشته شده و مورد پذیرش قرار می گیرد امّا زمانی که جستار در نشستگاه دوم در میان گذاشته می شود نمایندگان به تندی با آن برخورد و همراه با خورده گیری از کارکرد دولت، خواستار بازسازی کابینه شدند و او نیز در آذر ماه چنین کرد.
دگرگونی در برخی از همبودهای کابینه که با هواداری دموکرات های نشستگاه ملّی دوم انجام گرفته بود بر خشم روس ها افزود و آنها در ۲۹ نوامبر ۱۹۱۱ با فرستادن یادداشتی به دولت ایران اولتیماتوم داده و برنهاده (مقرر) نمودند چنانچه در زمان ۴۸ ساعت به خواسته های آنان پاسخ داده نشود نیروهای روسیه از سمت رشت به سوی تهران حرکت خواهند نمود. خواسته های سفارت روسیه عبارت بودند از :
۱- بیرون رفتن مورگان شوستر و موسیو کلفر (یکی از شهروندان انگلستان)
۲- از این پس کارگماری شهروندان انیرانی در ایران می بایست با پروانه روسیه و انگلستان باشد.
۳- بایستگی در پرداخت زیان لشکرکشی روسیه به ایران.
اولتیماتوم روسیه انگیزه برانگیختن اندیشه های همگانی و پیدایی تنش در درون شهرها شد و، با در میان گذاشتن آن در نشستگاه؛ وثوق الدوله(وزیر خارجه) به نیاز پذیرش اولتیماتوم پای ورزید که با ناسازگاری تند نمایندگان- به ویژه شیخ محمد خیابانی و سلیمان میرزا رو در رو گردید. علمای نجف و کربلا نیز با درخواست روسیه ناسازگاری نمودند. با بیم دادن روس ها و در پی آن با درخواست دولت، روسیه زمان اولتیماتوم را به شش روز کش داد. همزمان با این رویدادها کابینه صمصام السلطنه و انگیزه خرده گیری های نشستگاه، برای سومین بار دستخوش دگرگونی و در ۱۹ آذر ماه به نشستگاه شناسایی شد. در این کابینه مشیرالدوله وزیر معارف، وثوق الدوله وزیر خارجه، معاضد السلطنه وزیر پست و تلگراف، محتشم السلطنه وزیر عدلیه، میرزا محمد علی خان ذکاء الملک وزیر مالیه و غلامحسین خان سردار محتشم وزارت جنگ … در این کابینه ، سلیمان میرزا نا همسو با محتشم السلطنه وزیر پیشنهادی دادگستری بود و به همین انگیزه بین او و صمصام کشمکش رخ داد. صمصام پس از ناسزا گفتن به سلیمان میرزا نشستگاه را رها و به هنگام بیرون رفتن از نشستگاه رویاروی به او گفت: «یک دسته سوار بختیاری می فرستم تا همه این وکلای دموکرات دشمن یار(خائن) را بکشند که با پا در میانی
ناصر الملک نائب السلطنه از ۶۰ نماینده باشنده در نشستگاه ۴۱ کس به دولت صمصام السلطنه رأی همرأی می دهند.»
ح- از هم پاشیدگی نشستگاه و پیامدهای آن:
ناصر الملک نائب السلطنه برای از میان بردن ناهنجاری ها نشست میانوندی از وزیران و نمایندگان نشستگاه، بلندپایگان و بزرگان در تاریخ ۲/۱۰/۱۲۹۰ در دربار برپا کرد. وثوق الدوله وزیر امور خارجه همراه با نمایاندن گزارش گسترده ای از جایگاه نشستگاه به تندی نکوهش و خرده گیری نمود و پیشنهاد از هم پاشیدگی نشستگاه را داد. و نائب السلطنه نیز با نگرش به اینکه زیوش (عمر) نشستگاه سپری شده بود، دستور واپاشی نشستگاه را داد. پس از پاشیدگی نشستگاه، دولت با اولتیماتوم روسیه همراه شد و در این راستا، مورگان شوستر و گروه همراه وی ایران را واگذاشتند. امّا با نگرش به بسته شدن نشستگاه و برکنار کردن مورگان شوستر، روس ها در شهرهای گوناگون ایران به تبهکاری های بسیاری دست یازیدند. پس از بیرون رفتن مورگان شوستر، بنا به روادید دو دولت روسیه و انگلیس«مرنار بلژیکی» به جانشینی شوستر گزینش گردید. امّا آشوب و تنش در گوشه گوشه های ایران دنباله داشت.
صمصام السلطنه برای از میان برداشتن یاغی گری سالار الدوله، سپاهی به فرماندهی عبدالحسین میرزا فرمانفرما، روانه کرمانشاه نمود. در این جنگ، سالار الدوله شکست خورد و به فراسوی از ایران گریخت. هم چنین یپرم خان ارمنی (رئیس شهربانی تهران) کشته شد. صمصام السلطنه برای ربایش خشنودی دیدگاه همگانی که به انگیزه گرانی و کمبود نان و بد رفتاری های نیروهای «نظامی-بختیاری» واخواه بودند برای چهارمین بار، کابینه خود را در خرداد ۱۲۹۱ بازسازی نمود هرچند که بازسازی کابینه هم گرهی از دشوارهای میهن باز نکرد و برخورد تند صمصام السلطنه با آزادی خواهان و دارندگان خامه و ایستانیدن (توقیف) برخی از روزنامه ها انگیزه ناتوان سازی هرچه بیشتر دولت جناب خان شد و چون انگلیس ها با او بد شده بودند (چون صمصام السلطنه زیر بار خواسته های بیگانگان نمی رفت)با
زمینه چینی انگلیس ها برای به توان رسیدن علاء السلطنه؛ صمصام السلطنه در دی ماه ۱۲۹۱ پس از ۱۸ ماه نخست وزیری کناره گیری و علاء السلطنه به جای وی به نخست وزیری گزینش شد.
خ- آسیب شناسی کابینه صمصام السلطنه:
ناصر الملک بی اندازه در برابر خوانین بختیاری هراسان بود. از این رو در رجب ۱۳۲۹ قمری نجف قلی خان را که در کابینه سپهدار اعظم سمت وزارت جنگ را به گردن داشت به سمت نخست وزیری به گمارد و به مجلس بشناساند. چرا که او به انگیزه هراس از خوانین چاره ای برای خود ندید، مگر اینکه بختیاری ها را روی کار آورده و از توان آنها بهره گیرد. و آنها را رام خود کند و از همین نگرش بوده که نجف قلی صمصام السلطنه را رئیس الوزرا و سردار محتشم بختیاری را وزیر جنگ (دفاع امروزی)
می نماید و نامه ای نیز به سردار اسعد به اروپا نوشته و از او دلجویی می کند و از او فراخوانی می نماید که به ایران برگردد تا من پس از آمدن شما برای آرمیدن و آسودن به اروپا روم یعنی اگر برادرت را که جایگاه شما را ندارد رئیس الوزرا کردم شما نیز به جای من نائب السلطنه خواهید بود. برجسته ترین
گام های کابینه «بختیاری-دمکرات» به نوشتار زیر است:
۱- خواسته بختیاری ها از گنجینه (خزانه) برای فراه