( بانو «ملّا مریم حق نجات» – زبانزد به «دی حاج عبد علی» )

این نوشتار را به تبارهای کرامند : اسلامی؛ مصدق و دیگر تباران وابسته پیش کش داشته؛ شادی روان همه درگذشتگان آنان را از پروردگار آرزومندم !

« صدها فرشته  ،  بوسه بر آن  دست می زنند          –         کز کار خلق یک گره بسته وا کنند   – ریاضی یزدی»

دی حاج عبد علی

انسان؛ باشنده ای همبودین (اجتماعی) و همگراست که بی گمان، کمابیش دارای یک ردپای فرتاشی (وجودی) می باشد و این درونداشت نیز نیرومندانه در همبودگاه (جامعه) شکوفا و بالنده می شود. ارسطو (آموزنده نخست یونانی) این همگرایی انسان را در سرشت همایش گرای او جستجو می کند و آدمی را باشنده ای شهرآیین سرشت (مدنی الطبع) می داند.افزون بر این با نگرش به نشانه ها و آموزه های اندک از بسیار آسمانی و بازگویی های زمینی است که ریشه و خاستگاه گرایش به همبودگاه، در جان و روان همگرایی تنها در پیشکاری و تیمار انسان ها دانسته می شود (ورفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا و رحمتِ ربک خیرا مما یجمعون ) (نشانه ۳۲ سوره زخرف) و بر بن همین باور است که پایه ی همگرایی و همبودین آدمی در رام کردن و به کار گیری دیگران است و این خود، بایسته جای گرفتن در گروه های همبودگاه کسان می باشد . از این روی همبودگرایی جزو سرشت آدمی زادگان است (آدمی زاده طرفه معجونی است – کز فرشته سرشته وز حیوان . گر رود سوی این ؛ شود به از آن  –  ور رود سوی آن؛ شود کم از این – ؟؟؟) که خود در برگیرنده بایسته ها و پیش نیازهایی است.

در گفتار، ارزش نکویی و نکوکاری از دید همبودین، همین بسنده که پایه های پابرجای تبارها به فرنام بنیادی ترین گستره همبودین برنهاده شده و همبودگاه نیز برای برپایی و استواری خود به نیکوکاری (احسان) وابسته و نیازمند است. آن چنانکه حضرت علی (ع) احسان را هنجار ارزشگزاری هر کسی می داند و می فرمایند: «قیمه کل امرء مایحسنه» (جایگاه هر کس به اندازه کارهای نیکی است که بدان دست می یازد)

از این روی، همبودگاه بدون پیدایش و برپایی بن پاره ها و آخشیج ها (عناصر) و نشانه های (parameters) همگرایی، گونه دوستی، همیاری، چشم پوشی؛ نگهداشت هنجارها و دادِستان ها (قوانین) نه پدیدار می شود و نه اینکه پایدار می ماند. از این روی اگر بیشتر کسان از این ویژگی برخوردار و بهره مند نباشند نه تنها واگرایی همبودگاه رخ می دهد ، بلکه انگیزه های واپاشی و فروپاشی همبودین ؛ رویارویی، نبرد و در پایان نابودی همبودگاه فراهم می شود.

اندیشه وران و آموزندگان همبودین، با گفتار، خامه؛ مردم را به یکدلی ، همیاری، پیشکاری و یاریگری فرا می خوانند که «خیر الناس؛ انفعهم للناس» (بهترین مردم کسی است که برای مردم سودمندتر باشد) «شود جهان لب پرخنده ای اگر مردم    ؛     کنند دست یکی در گره گشایی خلق – صائب» فراموش نکنیم که با نیش برتری و خودستایی (منّت و منیّت) نوش پیشکاری را سترده و تباه نسازیم (ولا تبطلوا صدقاتکم بالمّن و الاذی)

پیش از اینکه در زمینه فرنام نوشتار راهیابی داشته باشیم باید بگوییم که هر اندازه فرهنگ یک سامان با بنیادهای باوری و اندیشه های دیرپای توده ای و مردمی بیشتری در پیوند باشد بر ژرفای سهش (حس) زیبایی شناختی و افراد آن سامان کارایی بیشتری دارد. (هر کس که اخبار گذشتگان خود را بخواند بتواند دانست که نیکوکاری چیست و چیست که از مردم یادگار ماند؟ ) (تاریخ بیهقی) تا بدان حد که سلاطین روزگار را در نیکوکاری بدان تشبیه کنند (کلیله و دمنه) علم، به کردار نیک جمال گیرد که میوه ی درخت دانش، کم آزاری و نیکوکاری است. (کلیله و دمنه).

و اما جایگاه والای شمار بسیاری از شیرزنان و مهین بانوان پیشرو و پیشتاز ایران در پهنه های گوناگون مایه نازش و بالندگی است اما در گوشه و کنار این بر و بوم نیز مهین بانوانی بوده و هستند که گذشت روزگاران نام و یادمان ارجمندشان را از یادها می زداید و چنانچه زیست نامه شان نگاشته نشود، نه تنها بی مهری بر آنان، که به گونه ای بیداد و ستم بر فرهنگ دیرین یک سامان است و این در حالی است که نگارش و یا نانگارش زیست نامه این مهان نه اندکی بر جایگاه مینوی شان می افزاید و نه خرده ای از آن می کاهد. چرا که آنان مزد کنش خویش را از پروردگار دریافت و مردم نیز سپاسگزارشان هستند. اما نگارش تاریخ شفاهی، خود زمینه و گویه دیگری است. باشد که باشندگان و آیندگان از تاریخ، درس زندگی و فراخویی (اخلاق) بیاموزند. «از آن سَموم (باد زهرآگین) که بر طرف بوستان بگذشت – عجب که بوی گلی مانده است و رنگ نستر نی ؟ – حافظ»

مهین بانوی مورد نگرش و نگارش مان «ملا مریم» بنت زنده یادان شیخ محمد حسن بن شیخ علی و عزیزه نبت شیخ حسین علم است و به گونه ای می توان داوش (ادعا) کرد که همه نیاکان و بازماندگانشان حتا فرزندان اناث آنان «علی قدر مراتبهم» از داده ی دانش خواندن بهره مند بوده اند. اما در گذشته ای نه چندان دور، هنر نگارش برای فرزندان اناث این کشور ناپسند و بازداشته بود. چرا که به این باور بوده اند: «دختر چو به کف گرفت خامه – ارسال کند جواب نامه . آن نامه نشان روسیاهی است – نامش چو نوشته شد، گواهی است !» و نیز دیدن دست نوشت دختر از سوی بیگانه و ناآشنا (نامحرم) گناه بوده است !

از سویی داریم که : « ن، سوگند به خامه و آنچه که با آن نویسند» که به راستی این همان چیزی است که سرچشمه پیدایش همه شهرآیینی انسانی و پیشرفت دانش ها و بیداری اندیشه ها و آرایه گیری کیش ها و سرچشمه رهنمایی و آگاهی آدمی است. برای این بزرگ بانو می توان ویژگی هایی فراگیر گفت و از موردی ها چشم پوشی کرد.

الف ملامریم در مرز و کرانه خود توانایی خواندن داشته و به انگیزه درونداشت و هوش سرشاری که دارا بوده از بردارنده همه سوره های قرآن و به آسانی نشانه ها (آیات) قرآن را به پارسی بر می گردانده. گفتنی است که در زمینه قرآن ، بانوان به استخاره قرآن ملامریم بسیار باور داشته اند و گویا شنیده نشده که در این زمینه در پاسخ به استخاره لغزشی داشته باشد. ایشان بر پایه نیک روانی و روشن اندرونی که داشته به خواهان، انرژی مثبت می داده و چون نیک می خواسته نیک نیز انجام می گرفته و به راستی به فرموده حضرت حافظ: (هر گه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود ؛  در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست) گفتنی است که ایشان در میانه های زندگی «بِه روشانه» خود روشندل می شود اما با این همه ؛ بسنده بوده که کسی آغاز نشانه (آیه) را می خوانده و ایشان دیدگاه خود را در مورد استخاره می گفته است.

ب – آموزه های کیشی و آیینی و باورمندی دیگران نسبت به ملا مریم:

در زمان پهلوی اول که برگزاری آیین های سوگواری بازداشته (ممنوع) بوده ، بانوان را گرد هم داشته و به روضه خوانی می پرداخته و همسر ایشان (زنده یاد حاجی محمد حق نجات) به انگیزه بودن بانوان و برگزاری آیین های ماه فرخنده رمضان در منزلشان تا گاه روزه گشایی (افطار) بیرون از سرای می مانده است !

ملا مریم بیشتر ساعات شب را «شب بیدار» و به راز و نیاز با خدا سرگرم و «متهجد» بوده است. به بسیاری از دختران درس قرآن می داده و آنان را با آموزه های کیشی آشنا می ساخته و نکته برجسته اینکه بانوان، وی را باور داشته اند. برای نمونه وی را بر سر بیمار نزدیک به مرگ و یا برای کاهش درد زایمان آورده و او با خواندن سوره ی حضرت مریم و بر پایه باورهای خود و باورمندانش ، بیمار بهبود و یا آرامش پیدا می کرده و به گونه ای مایه ی شادی و امید خانواده دلواپس را فراهم می ساخته است.

یکی از کسان بندرریگی که اکنون شهروند شهرستان دیگری است در «فضای مجازی» برای نگارنده نوشت که مادرشان هرچه را که ملامریم در زمینه های کیشی و آیینی می گفته باور داشته و بدان کنش می کرده و هنوز نیز می کند.

پ – رویکرد به نیازمندان:

ملامریم، هماره تبارهای تهیدست – به ویژه بانوان آنان را با شگردها و ترفندها و به گونه پنهان مورد نگرش قرار می داده که البته از این رهگذر با چالش ها و تنگناهایی نیز رودررو بوده . اما ایشان به این دشوارها پروایی نداشته است. برای نمونه ، پشم گوسپند خریداری و با دست خود نخ ریسی، سپس به ردا باف «تراز» اول واگذار و ردای ریز بافت آمایش شده را به دیار شیخ نشینان گسیل و بهای دریافتی را به شیوه های گوناگون که خود بایسته می دیده هزینه می کرده است . «شرف نفس (مرد) به جود است و کرامت ، به سجود –  هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود – سعدی»

ت – بزرگداشت ملامریم از سوی بانوان برجسته سامان:

تاریخ کشور ما نشان می دهد که در گذشته شیخ و شاه دو بازوی نیرومند و همراستای با یکدیگر بوده اند. خان؛ فرمانروای (حاکم) عُرف و شیخ نیز حاکم شرع . . . به انگیزه هایی این یکی با آن دیگری دیدار ، و واژگونه آن یکی از دیگری بازدید ! خوانین پای نهادن در سرای دهوندان و شهروندان را برای خود سرشکستگی جایگاه (کسر شأن) می دانسته اند. مگر در زمینه کاتوزیان (علما) و خواتین خوانین نیز هم چنین. اما این خواتین چه در بندر ریگ و چه در رود حله چند بار به دیدار ملامریم آمده که این خود مُهر پذیرش بر جایگاه مینوی ملامریم بوده است.

ث – سایر ویژگی های ملامریم:

وارستگی، نیک نفسی، گذشت، بخشش، فروتنی، همدردی، امساک، نیک اندیشی، شکیبایی، دید از خویشان و . . .  که آنچه خوبان همه داشته اند وی خود به تنهایی دارا بوده است.

در پایان این نوشتار ؛ در زندگی هشتاد ساله خود و نشست و برخاست با کسان نامدار و غیر نامدار، کسی را از نزدیک چون ملامریم که دارنده بیشترین برجستگی های فراخویی باشد به یاد ندارم و شادی روان آن مهین بانو و دنباله روی بازماندگان و همگان را از سرشت های فراخویی ایشان از پروردگار خواهانم.

                                          شیراز – اسفند ماه سال ۱۳۹۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *